نذار بیشتر از این به نبودنت عادت کنم...

چیزی به دیدار ما نمانده است..

شوقی کودکانه تمام وجود مرا پر کرده است..

وسوسه بوسیدنت،برای هزارمین بار..

گم شدن در چشمان مهربانت..

و سینه ای پر از حرف های نگفته....



           



 √ تمام دلخوشی این روز های من شخم زدن خاطرات و عشق بازی با آنهاست...

    مثل همین نوشته های عاشقانه که برایم میخواندی..

    مثل همان شب هایی که ساعت ها برایم از عشق میگفتی و من مثل کودکی در

آغوش خیالیت به خواب میرفتم..

    مثل همان کوچه ای که شاهد تمام قول و قرار های ما بود..

    مثل همان روز های نوجوانی ام که مرا طفل دیوانه ی خود صدا میزدی..

    من.. تمام این خاطرات را به خاطر خواهم سپرد..

    من.. تمام این روز ها را با خیالت سپری خواهم کرد.. باخیال بودنت و آرزوی دیداری که شاید برای همیشه از دست داده باشم..

    بعد از تو، هر روز از همان کوچه عبور خواهم کرد..

    تا یادم نرود عهدی را که در آن پاییز بارانی با هم بسته بودیم... 

    تا یادم نرود در آغوش تو بود که عشق را.. بیقراری لحظه دیدار را آموختم..

    تا یادم نرود... روزی تمام هستی ام بوده ای...


نظرات 4 + ارسال نظر

خانوووم خوب نوشتی
دل درد میگیری مث من اگه ادامه بدی

دل درد نه، معده درد.. :))

مینویسم که بهش فک نکم.. مینویسم تا فکرم از این چیزا خالی شه.. :)

زکیه 26 بهمن 1391 ساعت 02:53 ب.ظ http://www.ta-talaghi.blogfa.com

عزیزم..

چیزی نیس باو.. بخند عزیزم.. :*

گنجشک برفی 27 بهمن 1391 ساعت 11:41 ق.ظ http://sobhe-sard.blogfa.com/

باز من دیوانه ام مستم...
باز میلرزد دلم، دستم....


برای هم بمانید...

ممنونم :)

باران 1 اسفند 1391 ساعت 12:36 ب.ظ http://tamekhisebaran.blogfa.com

روزهایی که بی تو می گذرد
گرچه با یاد توست ثانیه هاش
آرزو باز میکشد فریاد
در کنار تو می گذشت ایکاش

فریدون مشیری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد